هنر ایرانیانپیشاز تاریخ
مردمیکهدر فلاتایرانزندگیمیکردند، در طولمدتیبیشاز شصتقرناندیشهها و فنونیپدید آوردند کهموجببقایبشر و تعالیمقامو منزلتانسانیشد. کشاورزیو فلزکاری، مبانیاندیشههایدینیو فلسفی، نوشتن، پیدایشکاربرد اعداد و دانشهایریاضیو ستارهشناسیاز سرزمینینشئتگرفتکهامروز خاورمیانهنامیدهمیشود و سرچشمهیبسیاریاز اینپدیدارها در فلاتایرانقرار داشت.
بنا بهنوشتهیپروفسور پوپ: پیشهورانایرانیکهنقشسفالینهها را در 5500 سالپیشاز میلاد ابداعکردهبودند، خاکرسرا بهمنظور نرمشدنساییدهو اغلبالکمیکردند. سفالگرانهنوزدارایآنچرخهایپاییپرشتابنبودند کهکاشیسازاندورانهایبعدیاشکالمتوازیو قرینهرا بهکمکآنها میساختند تنها ابزار کار ایشانچرخیسادهبود کهبهوسیلهیدست، بر رویآنظروفموردنظر را شکلمیدادند البتهوجود اینچرخبیشکبهتر از آنبود کههیچگونهوسیلهایبرایچرخاندنگلرسدر دسترسنداشتهباشند، ولیبههر حالابزار مزبور یکوسیلهیکاملو کافینبود. با اینحاللیوانها را متناسبو دیوارههایآنها را بهنازکیمقوا ازکار در میآوردند، و سپسسطحخارجیشانرا با لعابکلیو نقشهایسادهمیآراستند. آنگاهظروفمزبور را در کورههاینخالهایقرار میدادند کهحرارتآنبا وسایلابتداییتنظیمگردیدهبود. اینپیشهورانماهر، با شکیباییتوانستندظرفهایظریفخود را - بیآنکهتغییر شکلبدهد - در اینکورهها طوریبپزند کهدر هنگامضربهخوردنصداییچونطنینچینیاز آنها بهگوشبرسد. آنها همچنیناز گل، کاسهو آفتابهمیساختند و پیوستهبرمهارتو استادیخوددرساختنظروفگلیو ایجاد تنوعمیافزودند.
مرحلهیدومدر توسعهیتمدّن پیش ازتاریخیایرانکهآنرادوراندوممینامیم،عصریاستکهنسبتبهدورهیپیشیناندکیپیشرفتهاست، بقایایایندورانبررویبازماندههایعصرسکونتبشردردشت،اندوختهشدهاست،بهنظرنمیرسدکههیچگونهجنگیادگرگونیشدیداجتماعیموجببههمخوردگیوضعدهکدههایپیشازتاریخیشدهباشد،چهدهکدههایمزبورهموارهازهرگونهنفوذخارجیمصونبوده است.
از آنجا کهبشر غالباً درصدد تکمیللوازمخود بود، از تزیینو تکمیلخانهو مسکنخود غفلتنمیورزید. خانهها بهتدریجوسیعتر و دارایدربهاییشد کهاکنونمحلنصبآنها بهچشممیخورد. چینهجایخود را بهخشتگلیداد کهتازهابداعشدهبود. باید دانستکهدر اینعصر خشتفقطکلوخهایاز خاکبود کهبا وضعیخشنو ناهنجار بهوسیلهیدستساختهو در آفتابخشکشدهبود و گودیهاییکهبهوسیلهایانگشتابهامدر آنایجاد میشد، موجباتصالملاط میگردید. خشتهاییکهبدینترتیبدرستمیشد دارایاینمزیتبود کهبهدیوار نظمبیشتریمیداد و از ترکخوردگیدیوار جلوگیریمیکرد. رنگقرمز کهدیوارهایاتاقرا با آنمیاندودند، وسیلهیتزیینداخلیبهشمار میرفت. اینرنگمخلوطیاز اکسیدآهنبود کهدر فلاتایرانعمومیتداشت. ایننمونهیخوبیاستکهسلیقهیبشر را در مورد تنوعآزمایشها و استعداد ویرا در زمینهیاختراعنشانمیدهد. لطفو ذوقیکهدر نظمو ترتیبخانهها بهکار میرفت، در مورد ظروفگلیجدید نیز اعمالمیگردید. در جوار مصنوعاتقدیم، نوعیدیگر از ظروفنیز بهوجود آمد کهاز آنها کوچکتر بود، ولیبا دقتبیشتریساختهو بهطرز بهتریدر کورهیاصلاحیافتهپختهمیشد. پیدایشاینظروفگواهاختراعچرخاستکهعبارتاز تختهیسادهیباریکیبود کهبر رویزمینقرار میگرفتو بهوسیلهیانسانچرخاندهمیشد. تازگیو گیرندگیاینظروفبهتزیینآنمربوط میشد: با رنگمشکیبر رویزمینهایقرمز - کهبهسیاهیمیزد - حیواناتیچونپرندگان، گرازها و آهوهادر حالجستو خیز را نقشمیکردند. کوزهگر با خطوطسادهموجوداتیرا تصویر میکرد کهحاکیاز جنبشو وقایعپردازیرئالیسمکاملبود، و تقریباً در همانزمانبود کهویسادهکردنموضوعهایطبیعیرا آغاز نهاد و در راهایجاد سبکیگامبرداشتکهدر آنغالباً تشخیصموضوعاصلیکار ویدشوار است.
ایرانپیشاز تاریخ، از ایندوراندر مورد ساختنظروف، فنیرا بهکار برد کههمانقدر زیبا و با روحبود کهکندهکاریرویاستخواندر عصر گذشتهواجد آنزیباییبود. نظیر اینفندر هیچجایدیگریشناختهنشدهاستو اینخود میرساند کهفلاتایرانزادگاهظروفمنقوشو نگاریناست. در آنروزگار دیرینهیچیکاز ظرفهایسفالیننواحیدیگر نشانهایاز چنانرئالیسمقویبهجایننهادهاستکهبا اینسرعتو شتاببهمرحلهییکسبکتخیلیرسیدهباشد اینکار نخستینبار در حدود چهار هزار سالپیشاز میلاد تنها بهوسیلهیکوزهگر ما قبلتاریخیایرانصورتپذیرفتهاست. در ایندورانبهتدریجفلز برایساختنابزار مورد استفادهقرار گرفتو سنگکماکانارزشنخستینخود را حفظ کرد. مسهنوز چکشکاریمیشد و بهمرحلهیذوبنرسیدهبود. از اینفلز برایساختندرفشهایکوچکیا سنجاقاستفادهمیکردند. بهنظر میرسد کهایرانیانمانند برخیاز سکنهیما قبلتاریخمصر، بر رویمسکندهکارینمیکردهاند. جواهر فراوانتر و مواد جدیدیچونعقیقو فیروزهکهرنگدرخشانآنها جذابتر از همهبود - بر آنافزودهگشت.
دهکدهبا شتابرو بهترقینهاد. انسانکهدر گذشتهاز خیشاستفادهمیکرد، با گسترشفعالیتدر رشتهیکشاورزیبر آنشد کهکار دستجمعیرا بیشاز پیشبپذیرد و در ساختنخانه، هموار کردنزمینو آبیاری، از یاریهمسایگاناستفادهبرد. زنخود را با باغمشغولمیداشت، غذا تهیهمیکرد و هنوز همبهساختنظروفسفالیمیپرداخت. اما در اینعصر صنعتمزبور بهدستپیشهورانیافتاد کهاز چرخکوزهسازیاستفادهمیکردند. عموماً علتبروز تأخیر در اختراعچرخظرفسازیرا مربوطبهاینامر میدانند کهزنانمدتهایطولانیدر خانههایخویشبهساختنظروفدستساز مشغولبودهاند، در ایندورانتجاربتوسعهو مبادلهتداولیافت. بشر میتوانستهر چهرا کهتولید میکرد، در اینتجارتابتداییبهعنوانپولرایجبهکار ببرد: پوست، پیکان، تبرسنگیو بالاتر از همهموادغذاییمانند گندم، جو، میوهو نیزگلهورمهکهمیتوانستموجبازدیاد سرمایهگردد. صاحبنظراندر ایننکتههمداستانند کهدر ایندورانکهبشر تازهاستفادهاز فلز را آغاز و با شکو تردید آنرا جانشینبعضیاز ابزارهایکوچکاستخوانیکردهبود، فعالیتبازرگانیویدر اثر کوششهایفراواندر جهتتجارتنباتاتو درختان، بهجامعهیانسانیسود رسانید. جو و گندمکهاز روییدنیهایبومیایراناستو هنوز همدر اینکشور بهصورتدیمیو آبیکشتمیشود - سابقاً نیز در زمینهایرسوبیکاشتهو بهمصر و اروپا بردهمیشد، ارزنکهاصلآناز هند بود، بهایتالیا صادر میگردید. برعکس، جو دو سر و خشخاشاروپا در آسیا رواجیافتو حتّیبهچینهمرسید.
در آغاز هزارهیچهارمپیشاز میلاد - هنگامیکهبشر بهطور نامحسوسوارد دورانیمیشد کهبهوسیلهیافزایشکاربرد فلزاتمشخصشدهاستافقافکار انساندربارهیجامعهینوبنیاد وسعتپذیرفت. مرحلهیدیگر در تکاملتمدّنما قبلتاریخیایرانبا دورانسومسیالکمشخصمیشود و شاملتعداد بسیاریاز سطحهایفوقانیستکهبهبخشاعظمهزارهیچهارمپیشاز میلاد مربوطمیگردد. در ایندورانمادهایجدید در معماریپدید میآید: آجر بیضیشکلمتروکو بهجایآنآجر صافو مستطیلیبهکار بردهمیشود کهجنسآنخاکنرمو هنوز هممورد استعمالاست. محلههایدهکدهکهکوچههایتنگو پیچدر پیچآنها را قطعمیکند،بهوسیلهیمرزهاازیکدیگرمجزامیشوند.برایتأمیننوروسایهدیوارهایخارجیخانهدارایفرورفتگیو برجستگیاستو گاهیپیدیوارهها بر سنگهایخشکنهادهمیشود. دربها، همچنانپستو تنگاستو بلندیآنها معمولاً از 80 تا 90 سانتیمتر تجاوز نمیکند. پنجرهنیز متداولستو عموماً بهطرفکوچهباز میشود. قطعاتسفالینبزرگیکهدر دیوار کار گذاشتهمیشود، خانهرا از رطوبتحفظمیکند. تزییندرونیخانههمچنانبا رنگقرمز صورتمیگیرد، اما رنگسفید همپدیدار میگردد. هنوز مردهرا در کفاتاقبهخاکمیسپارند، در حالیکهاعضایبدناو بهطرفشکمکشیدهمیشود و بر استخوانبندیویبا گلاُخرا نشانههایینقشمیکنند و لوازمزیادیبا ویدر گور مینهند.
تکاملشهرنشینیبهتأخیر افتاد و جامعهبا آنکهاز لحاظخانوادهبیشاز بیشتوسعهمییافتقرنها در مرحلهیما قبلتاریخیخود باقیماند.
از آغاز هزارهیسومپیشاز میلاد در اینقسمتایراندر زمینهیزندگیمدنی، مرکزیتیبهوجود آمد و از همینمحلبود کهنخستیندولتمتمدن(عیلام) نشئتگرفت. سهمرحلهیتمدّنما قبلتاریخیکهدر بالا تشریحشد، در همهجا مانند آنچهکهدر فلاتایرانمورد تحقیقو بررسیقرار گرفته، ارزیابیو مشخصنگردیدهاست. وجود دو تمدّناولو دومدر کنارههایبیابانبزرگمرکزییعنیسیالک، قم، ساوه، ریو دامغانبهاثباترسیدهاست. ایننقاطرشتهایرا تشکیلمیدهد کهبعد از منحنیسواحلغربیو شمالیدریایداخلیشروعمیگردد. بهنظر میرسد کهدر طیدورانخشک، اینمنطقهکهمخصوصاً در اثر رسوبحاصلاز رودها و جویبارهاییکهبهدریا میریختحاصلخیز شدهبود، بسیار زودتر از درههایواقعدر چینخوردگیهایزاگرس، آبخود را از دستدادهباشد. نقاطیمانند گیاندر نزدیکینهاوند (جنوبهمدان) و تلباکون (Tell-Bakoun) نزدیکتختجمشید و نیز شوش، تا پایاندوراندوممورد سکونتنبود. اما پساز ایندوران، در سراسر فلاتایرانتمدّنظروفسفالینمنقوشپیدا شد و در همهیفنونسفالسازیو فلزکاریتوسعهیمشابهیمشهود گردید. در ایندوراندر بخشغربیایرانکهدر آنجا زرتشتظهور کردهبود - دینمردمزرتشتیو زبانشاندریبود. ولیآگاهیما دربارهیدینقدیمیترینساکنانسایر نقاط ایرانبسیار اندکاست. در بینالنهرینکهساکنانآنبا ایرانیاناز یکمنشاء بودند، مردمبر اینعقیدهباور داشتند کهزندگی، آفریدهییکربّهالنوعاست. در نظر آنانجهانزایندهبود و نهزاییده، و بر عکسپندار مصریانمنبعحیاتمؤنثبود نهمذکر. پیکرهایکوچکو فراوانربّهالنوعبرهنهایکهدر مکانهایما قبلتاریخیایرانپیدا شدهاستبهما اجازهیاینفرضرا میدهد کهانسانما قبلتاریخیاینفلاتبهاستثنایغربایراندارایاینگونهمعتقداتبودهاست.
در ایندوراندر کشور ما در صنعتکوزهگرییکپیشرفتقطعیکهایرانهنوز هماز فواید آنبرخوردار استپیدا شد و آناختراعچرخکوزهگریو ضمائموسیلهیمزبور بود. کوزهگر بهمدد ابزار پیشرفتهیخود ظروفیبا شکلهایگوناگونو مزینبهطرحهایتازهبهمشتریانخود عرضهمیکرد: جامهایبزرگ، کاسههایعالی، خمرههایتوشهدانو نیز جامهایشراببا پایههایبلند، رنگخمیر بر حسبشدتو ضعفگرمایکورهتغییر میکرد و کوزهگر میتوانستآنرا بهمیلخود بهرنگهایخاکستری، رنگگلسرخ، قرمز و سبز درآورد، و در همانحالتزییناتو طراحیظروفنیز پیشرفتمیکرد و ارزندهتر و گونهگونتر میشد. در آغاز هنرمندانبهرئالیسمتمایلبیشترینشانمیدادند و تصویر مار، پلنگ، قوچکوهی، مرال، لکلکو شترمرغرا پشتسر همیا در فواصلمربعبا مهارتنقشمیکردند. اینکار نشاندهندهییکسبکطبیعتپردازییا ناتورالیسماستکهدر هر صورتبا آنچهکهقبلاً شناختهشدهاست، اختلافیژرفدارد. دیگر بدنجانور را با خطسادهنقشنمیکردند. حجمنیز مورد توجهقرار داشتو در تجسمموضوع، تعادلنسبتها رعایتمیشد.
سپسدر اینسبکتنوعیبهوجود آمد: دمجانور دراز و کشیدهتر و شاخها بدونتناسبپهنو بزرگشد. اینترتیبدر مورد گردنمرغدرازپا نیز معمولگردید اندکیبعد فقط شاخرا نمایشمیدادند کهدایرهایعظیمبود متصلبهبدنیکوچک، و یا اینکهبدنیکپلنگبا مثلثیسادهنشاندادهمیشد. هر چند فنمورد اشارهبازگشتیبهاصولقدیمبود، با اینهمهمسیر دیگریرا میپیمود: کمتر بهطور دلخواهو بیشتر بر حسبقاعدهو از رویتأملساختهمیشد، بعدها بهاقتضاینیازها بازگشتیبهسویرئالیسمصورتگرفت، اما آنهمبیشتر یکنوعطبیعتگرایی(ناتورالیسم) جدید و لبریز از حیاتو جنبشبود. صحنههایشکار متناوباً با مناظریاز ستیزهبا جانورانوحشیتصویر میشد. در طیسهمرحلهینخستینزندگانیانسانما قبلتاریخیفلاتایرانکهبیشاز هزار سالبهطولانجامید، هنرمند هرگز خود را در محدودهیشیوهایکهدر آنمهارتیافتهبود محدود نمیساخت، بلکهدائماً در سبکتزیینیکهکاملاً بدانعلاقهمند شدهبود، تغییراتیبهوجود میآورد. اینهنر کهاز منابعخاصخود سیرابو از جنبشو حرکتلبریز بود تغییر شکلمیداد، و قدرتو بقایآنبهسرزمینهاییبسیار دور از حدود طبیعیفلاتایراننیز سرایتمیکرد.
آیا ایننقاشیکمو بیشتقلید سادهو صادقانهاز چیزهاییبود کههنرمند در اطرافخود میدید و آنرا رویظروفسفالینخویشمنعکسمیکرد، یا در پشتآنرموز و نشانههاییبسیار و گونهگونو میلبهبیانمطلبینهفتهبود، و آیا - چنانکهبعضیاز دانشمندانپنداشتهاند - ایننقاشیدر حکمنویسندگینبود. ما کاریبهحلاینمسئلهنداریم. با اینهمهتوجهخوانندگانرا بدیننکتهجلبمیکنیمکهاواخر ایندورانترقیظروفنگاریندر ایران، مقارنبا زمانیاستکهدر دشتمجاور آن(بینالنهرین) انسانیکیاز شگفتانگیزتریناکتشافاتخود یعنیفننوشتنرا انجامداد. با توجهبهاینموضوعمعتقد میشویمکهمخترعخطاز فننقاشیپیشهورانفلاتایرانو در پیشنظر داشتنتصاویر آمادهو علائمو نشانههایموجود در آنها الهامگرفتهاست.
صنعتفلزکارینیز بهپیشرفتخود ادامهداد. مس، ذوبو ریختهگریشد و شمارهو تنوعاشیاء بیشاز پیشبود. اما ابزار سنگیهمچنانمورد استفادهواقعمیشد و بهتدریججایخود را بهتبر صاف، تیر هموار و کجبیلمیداد. در خانههایمتعلقبهایندورهدشنهها و چاقوهایمسینپیدا شدهاست. پیشهورانبهساختنلوازمآرایشیچونآیینهو سنجاقهایبزرگبا سر نیمکرهشکلآغاز کردهبودند. جواهر بیشاز پیشتنوعمییافتو از حیثمواد غنیتر میشد. علاوهبر صدفو عقیقو فیروزه، مهرهها و حلقههاییاز سنگبلور، سنگلاجورد - کهاز پامیر میآمد - ویشمسبز - کهاز نقاطدور دستحملمیشد - مورداستفادهقرارمیگرفتباپیشرفتتجارت،ضرورتایجابمیکرد کهمحتویاتیکخمرهیا یکعدلبار تضمین، و مراقبتشود کهکالایبازرگانیدستنخوردهبهخریدار تسلیمگردد.
برایتشخیصمالکیت، مُهر ابداعگردید. رویکلوخهایاز گلرسعلامتگذاریمیشد، اینکلوخهرا در دهانهیخمرهجا میدادند و آنرا طنابمیبستند. قدیمیترینشکلمهر کهتا مدتها تغییر و دگرگونیدر آندادهنشد - تکمهیمخروطیشکلیاز سنگبود کهبهیکحلقهاتصالداشت. در ابتدا قاعدهیاصلی، تزییناتهندسیبود. اما بهزودیتجسماشکالانسان، نباتاتو برخیعلائمرواجیافتکهبدونشکاز تزییناتظروفسفالینالهامپذیرفتهبود و شاید مفهومتحریر را داشت. طیاینمرحلهاز تمدّن، در فلاتایرانپیشرفتهایقابلملاحظهایدر تمامرشتههایفعالیتبشریرخداد. در آغاز عصریکهطیآنجوامعبدویهمسایهبا ایجاد اجتماعاتو مراکز تدبیر مدننظمو ترتیبمییافت، در ایرانتدبیر منزلدر حالتوسعهبود و هر چند کهدر دشتپر ثروتبینالنهرینتدبیر مدنعملیمیشد، با اینهمهدر ایرانچیزیکهبا آنقابلمقایسهباشد، بهوجود نیامد. وضعطبیعیآنفلات، ناهموار و خشنو واحهها در نقاطصعبالعبور متفرقو جمعیتنیز پراکندهبود. در نتیجهیاینوضع، پیشرفتو تذکر ایننکتهخالیاز فایدهنیستکهدر میانبعضیاز مللایراناز جملهدر بینطایفهیگوتی (Guti) - کهکوهنشینانساکندرهیکردستانبودند - زنفرماندهسپاهبود. بدونشکوضعسیاسیبر دستهبندیخانوادهو شورایریشسفیدانقرار داشت. اندیشهیواگذاردنقدرتبهیکفرد یا یکرئیسکهبعدها مبدلبهشاهشد - تا مدتیبعد در فلاتایرانتحققنیافت. اوضاعایرانبهتوسعهمراکز دور از یکدیگر - کهنتیجتاً از مشاجراتمنجر بهجنگبر کنار بودند - کمکمیکرد. چنانکهبعداً خواهیمدید، مغربزمینبعدها از اختراعاتفلاتایراناستفادهکرد.
در مطالعاتمربوطبهتاریخطبیعیانسانهایفلاتایران، استخوانهایقدیمیترینساکنانواحههایاینسرزمینوجود نژاد کاملاً متجانسیرا نشاننمیدهد و تا آنجا کهاطلاعداریمحتّینمیتوانگفتکهدر صورتوجود اختلافو فقدانتجانس، دو نوعانسانمورد اشارهمتعاقبیکدیگر بودهاند. دو شاخهاز دستهایواحد بهنامبحرالرومیدر جهتعکسدو نوعانسانمزبور قرار دارند. گروهاخیر در دورانما قبلتاریخدر سراسر آسیایغربیاز بحرالرومتا ترکستانروسو درهیسند پراکندهبودهاستمعمولاًایندوشکلراآسیاییمیخوانندوآناصلاحیستکهاز جنبههایمنفینشئتمیگیرد. بدینمعنیکهنهبهدستهیسامیتعلقدارند و نهبهدستهیهند و اروپایی. بعضیاز دانشمندانکهدر صدد بودهاند صراحتبیشتریدر موضوعقائلشوند، ایننژاد را قفقازی، خزرییا یافثی(از نامیافثپسر سومحضرتنوح) نامیدهاندکه به دلیل وجود جنگهایی که بعدا بوجود آمدبه احتمال فراوان منقرض گشته اند ونام آنها باقیست. در ایننژاد سهدستهیزیر مشخصشدهاند:
1- اورارتیانیا وانیانکهسکنهیقدیمارمنستانبودهاند و نیز کاسیان، ایلامیان، هیتیانو میتانیان.
2- لیکیان، کاریان، میسیانو همچنیناتروسکیان (Etusques)
3- ایبریانو باسکان.
بهنظر میرسد کهاینانهمهبهزبانپیوندیسخنمیگفتند. اینامر موجببروز فرضیهایشدهاستکهبهموجبآنسومیریاننیز بههمیندستهینژادیتعلقداشتهولیدر دورانیبسیار دور از آندستهجدا شدهاند وپس از فراز و نشیبهای زیاد در گذز روزگار نابود شده اند. اینمنشاء هنریرا بهوجود میآورد کهآنرا متعلقبهآسیایغربیمیدانند و آریاییها بهمنزلهییکیاز عناصرتشکیلدهندهیتوسعهیآنبهشمار میرود . شاید بتوان علل مهم نابودی بیشتر تمدنها ونژادهای قدیمی درفلات ایران رابه چند مورد زیربخش کرد :
1- مهاجرت به سرزمینهای دورتر از فلات ایران
2- برخی جنگها که در آن چیزی جز نابودی کامل تمدنها وجود نداشت
3- عدم اتحاد مراکز تمدن به علت نبود راه های مناسب وعدم هماهنگی بخاطر نبود رهبر
4- رقابت بر سر مراتع وکشتزارها
5- وجود دولتهای جنگجوو خونریزی و مانند عیلام و آشور
6- عدم وجودامنیت
7- کمبود جمعیت و پراکندگی
8- بیماریهای گوناگون
9- کمبود غذا
10- کم آبی بخاطر خشکسالیهای فصلی
11- بلایای طبیعی مانند سیل وزلزله
12- ورود دسته های بزرگتر ونیرومندتر نژادی به فلات ایران
13- حل شدند بومیان به دلیل کمبود جمعیت در نژاد جدید که به دلیل نوع نگرش دینی دارای جمعیت بسیار فراوانی بودند . (در حال حاضر قاره آمریکا دارای چنین شرایط میباشد.)
14- ساخته شدن شهرها بزرگ و بلعیده شدن روستاهایی که دارای خرده تمدن بودند.